loading...
امیر دل
محمدامین بازدید : 416 سه شنبه 26 آذر 1392 نظرات (0)

داستان خوف خدواند

شعيب پيغمبر آن قدر گريه كرد تا چشمش كور شد. خداوند چشم او را شفا داد. باز در اثر گريه كور شد باز شفا يافت، باز كور شد، خداوند فرمود:
شعيب! ما كه تو را به ثواب مى رسانيم، چرا چنين مى كنى؟
عرض كرد: مناجات را دوست دارم، خداوند هم موسى را خادم او قرار داد در دنيا.
حضرت عيسى بن مريم (عليه السلام) سه نفر را ديدند كه همه محزون بودند و بدنهايشان ضعيف و رخسارشان زرد.

فرمود: چه چيز شما را به اين روز انداخته؟
گفتند: خوف خدا.
فرمود: حق است بر خدا كه ترسناك را مورد امان قرار دهد.
سه نفر ديگر را ديدند كه از آنها مغموم ترند. علت را پرسيد؟
گفتند: شوق و محبت خدا ما را چنين كرده.
فرمود: حق است بر خدا كه آنچه اميد داريد به شما بدهد.
سه نفر ديگر را هم ديد از آنها كه پرسيد؟
گفتند: از دوستى خدا اينطور شده ايم.
سه مرتبه به آنها گفت: انتم المقربون شمائيد نزديكان به درگاه خداوند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سایت امیرِدل منبع داستان و روایات مذهبی از آبان ماه سال 92 شروع به فعالیت نموده است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا برای خواندن مطالب سایت صلوات فرستادین؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 134
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 51
  • آی پی امروز : 112
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 127
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 134
  • بازدید ماه : 1,768
  • بازدید سال : 5,221
  • بازدید کلی : 510,752